اعتراف میکنم.
وقتی کوچیک بودم بابام به فرچه دستشویی میگفت:مسواک رستم.
از بد شانسی ما یه همسایه به اسم رستم داشتیم یه روز فرچه دستشویی رو برداشتم بردم در خونشون گفتم: عمو رستم بفرما مسواکتون.
چشتون روز بد نبینه دیگه از اون به بعد رابطه منو پدرم مثل قبلنا نشد.