الا ای عاشقان دیگر ، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او ، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک می ریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف ، به روی دست مستان شد
الا ای عاشقان دیگر ، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او ، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک می ریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف ، به روی دست مستان شد
جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید / هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید
بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی / خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید
پیراهنی از زخم، به تن دوخته است
این رسم، ز حضرت غم آموخته است
ای سـرو تمــاشاییِ ایــمان، عبـاس!
دل، شعله به شعله، در غمت سوخته است
محرم باز هم نوبت توست / که بگشایی تمام خاطراتت
ز ایامی که در آن بود شیون / گهی نالیدن و گه سر بریدن
چون در همه عمر داشتم حب على / آمد به سرم چهارده نور جلى
گفتم که شفیع من کدامین شماست / کردند اشارت به حسین بن على
ای دیده خون ببار که محرم است
نزد خدای، دیده گریان مکرم است
ملتمس دعایم.
عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم / جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم / با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم . . .