۷ مطلب با کلمهی کلیدی «جوک فانتزی» ثبت شده است
دیشب زنگ زدم آژانس میگه:ماشین میخوای؟!
.
.
.
.
.
گفتم پ ن پ،امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام!
۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۳۱
۰
۰
دیشب شیشه رفته بود تو ی دستم داشتم از درد داد و
جیغ میزدم به دوستم میگم در بیار دیگه.. میگه چی؟
شیشه رو؟میگم:(( پ نه پ ادامو در بیار یکم شاد
بشیم.خخخخ
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۸
۰
۰
رفتم سم بخرم یارو میگه میخواین زود بمیره؟
میگم پ ن پ میخوام شکنجش کنم ازش اعتراف
بگیرم.
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۶
۰
۰
آب قطع شده بودبعدش که آب اومدیه آب زرد ازلوله
اومدبیرون.دوستم میگه: یعنی این زنگ لوله هاست.
میگم پ ن پ سازمان اب اولش براعذرخواهی اب
پرتقال میفرسته.
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۴
۰
۰
فانتزی من اینه که یه روز بدون هیچ دلیل برم دکتر و
بعد اینکه دکتر گفت هیچیت نیست به افق خیره بشم و
بگم دکتر حاشیه سازی نکن.
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۷
۰
۰
یکی از فانتزیام اینه که خیلی دوس دارم یه روز مث قدیما، پستچی بیاد و برام یه نامه بیاره....... منم غافلگیر شم.......
من مطمئنم میاد
حالا ببین کی گفتم؟؟؟؟
یه لحظه
بله ،پستچی اومده
خیلی غافلگیرشدم، فک نمیکردم به این زودی ارزوم براورده شه
(احضاریه دادگاهه)(´⊙ω⊙`)
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۴
۰
۰
یکی از فانتزی های من این یه روز با صدای شاهرخ از خواب بیدار شم و وقتی دارم مسواک میزنم داعشی ها بهم حمله کنن منم مسواک و تبدیل کنم به رگبار و همون لحظه جاستین بیبر تو گروه در بیاد و بگه الللللله اکبر و بوم همه بترکونه ولی من بدون هیچ اسیبی از بین جنازه ها بیرون بیام و تو افق محو شم
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۱
۰
۰