یکی از فانتزی های من این یه روز با صدای شاهرخ از خواب بیدار شم و وقتی دارم مسواک میزنم داعشی ها بهم حمله کنن منم مسواک و تبدیل کنم به رگبار و همون لحظه جاستین بیبر تو گروه در بیاد و بگه الللللله اکبر و بوم همه بترکونه ولی من بدون هیچ اسیبی از بین جنازه ها بیرون بیام و تو افق محو شم