ما مصیبت زده ی کرب و بلاییم حسین
بال و پر سوخته ی آل عباییم حسین
بسکه خون دل از این دیده ز غمهای تو رفت
همنشین لب دریای بکاییم حسین
عمر دنیا نرسد چون به عزاداری تو
تا قیامت ز غمت عقده گشاییم حسین
ما مصیبت زده ی کرب و بلاییم حسین
بال و پر سوخته ی آل عباییم حسین
بسکه خون دل از این دیده ز غمهای تو رفت
همنشین لب دریای بکاییم حسین
عمر دنیا نرسد چون به عزاداری تو
تا قیامت ز غمت عقده گشاییم حسین
خبر آمد ز مهی بوی خدا می آید / ماه داغ دل ما غرق نوا می آید دل ببازید عزیزان که زمان الم است / ماه اشک و الم و کرب و بلا می آید
خواهم ز خدا که بی ولایم نکند / غرق گنهم ولی رهایم نکند یک خواسته دارم از تو حسین / در هر دو جهان از تو جدایم نکند
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟
بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟
فرمانده کل کائنات است حسین
معنای نماز و صلوات است حسین
ای آنکه برات کربلا می خواهی
در دست کرامتش برات است
محرم شد و دلها شکست از غم زینب، دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از
عطش خاک، کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت چله به خون شد دل صحرا
شکست قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید
خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین
با آب طلا نام حسین قاب کنید، با نام حسین یادی از آب کنید ، خواهید مه سربلند و جاوید شوید ، تا آخر عمر تکیه به ارباب کنید.
الا ای عاشقان دیگر ، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او ، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک می ریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف ، به روی دست مستان شد
ارباب صدای قدمت می آید / هنگامه اوج ماتمت می آید ما در تب داغ و غم تو می سوزیم / هفت روز دگر محرمت می آید
محرم آمد و دلها غمین شد / غم و عشق وبلا با هم اجین شد
حسین آماده بهر جانفشانی است / دوباره فاطمه قلبش حزین شد
ضریح تو داره عطر گل یاس
نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه آقا پر میشه شاید
شبا سقا خونه ات با مشک عباس
محرم ماه آن عبدخدا
محرم اسرار آن هستی فزا
محرم ماهی که در آن ریختندند
میان کربلا خون خدا . . .
عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم
جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید / هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید
بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی / خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید
پیراهنی از زخم، به تن دوخته است
این رسم، ز حضرت غم آموخته است
ای سـرو تمــاشاییِ ایــمان، عبـاس!
دل، شعله به شعله، در غمت سوخته است